-خی‌لی بهمون نزدیک‌تر از چیزیه که فکرشو می‌کنیم!مرگو می‌گم-

امروز فاطمه سلیمی رفتواقعا رفتدیگه از حالا به بعد پیش خدا است، دیدی به بچه‌ها می‌گن رفت پیش خدا؟حالا حالش خوبه.راحته. 

منم می‌گم رفت پیش خدا.شبیه خواب بود، مسجد، مقبره، ولایت، همه‌ی این‌جاهایی که حست می‌کردم.بازم می‌گم خوب شد رفت پیش خدا.یاد خودم و فاطمه افتادم وقتی امروز تو بغلم گریه می‌کرد وقتی ریحانه رو می‌دیدم که حالش بده که از هزاررتا فامیل و آشنا دوست بهتره.می‌دیدمش که کنارم وایستاده.تمام این مدت می‌دیدمش.امروز دلم می‌خواست به فاطمه بگم قول می‌دی همیشه پیشم بمونی؟همین‌جا، همین الآن که سرتو بغل کردم قول می‌دی نری؟شنیدم که می‌گفت رفت پیش خدا، جاش راحته!

-196- صداشو شنیدم بلند گفت : پیش خدام!باور کن!

-268- صدای پات از همه‌ جاده‌ها میاد

-373- صدای گریه می‌رسه.

پیش ,رفت ,می‌گم ,خدا ,فاطمه ,می‌دیدمش ,رفت پیش ,پیش خدا ,قول می‌دی ,کنارم وایستاده ,وایستاده تمام
مشخصات
آخرین جستجو ها